کد مطلب:137401 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

زینب، همراه مادر
حضرت زینب علیهاالسلام شش سال با مادرش زندگی كرد، دانشمندان تربیت و روان شناسان گویند كه چون كودك سه سالش تمام شد، مرحله ای را آغاز می كند كه در آن مرحله بین او و خانواده و محیط اطرافش نوعی موافقت رفتاری و كلامی پیدا شده و الفاظ و معانی را از هم تشخیص می دهد. رشد عقلی او در این سن برای كشف آنچه می بیند و می شنود، به مسائل و مطالب اطراف خود متوجه می شود، و این كشفیات و مشاهدات، آثاری را در رفتار او بجا می گزارد كه تا آخر عمر با آنها قرین است و هرگز فراموش نمی كند. [1] .

زینب علیهاالسلام در این سن دیده است كه مادرش فاطمه علیهاالسلام آن قدر به نماز می ایستاد تا پاهای مباركش ورم می كرد. او دیده است كه مادر و فرزندانش شب را با گرسنگی خوابیدند، ولی به مسكین و یتیم و اسیر غذا دادند. او دیده است كه مادر گرامیش لباس مندرس و كهنه


می پوشد و لباس نو و جدید خود را به فقیر می بخشد.

روزی سلمان فارسی رحمه الله حضرت فاطمه علیهاالسلام را دید و با دیدن آن حضرت به گریه افتاد و گفت: قیصر و كسری لباسهایی از سندس و حریر می پوشند اما دختر محمد صلی الله علیه و اله یك لباس مندرس به تن دارد! و اما در رابطه با صدق و راستگویی فاطمه علیهاالسلام روایت شده كه عایشه گفت:

«من كسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم، مگر پدرش رسول خدا صلی الله علیه و اله». [2] .

خلاصه كلام این كه، زینب علیهاالسلام جدش رسول خدا صلی الله علیه و اله را با همه ی صفات و خصوصیاتش، در مادر خود مجسم دیده است، و این حقیقت در آن زمانی كه زینب علیهاالسلام برای مادرش مرثیه خوانی می كرد و می گریست، متجلی شد كه فرمود: «ای پدر! ای رسول خدا! در حقیقت الآن ما به فقدان تو دچار شدیم، آن چنان فقدانی كه دیگر لقا و دیداری بعدش نیست». (یعنی با دیدن مادر ترا به یاد می آوردیم).


[1] چنانچه معروف است: العلم فيي الصغر كالنقش في الحجر. و به قول استاد مطهري: التربية في الصغر كالنقش في الحجر. (مترجم).

[2] استيعاب، ج 4. با اين همه پدر عايشه، ابوبكر، از فاطمه عليهاالسلام براي اثبات تملك فدك، بينه و شاهد خواست و قولش را قبول نكرد.